کتاب دوازده و دوازده
قدم دوم - به این باور رسیدیم که نیروی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند .
تازه واردان وقتی با قدم دوم مواجه می شوند با اعتراض ناله می کنند آیا متوجه اید که ما را با چه معمایی درگیر کرده اید ؟ ابتدا بر چسب الکلی بودن را به ما زده و بعد هم به ما می گوئید که زندگی ما از هم پاشیده است.حال که ما به عجز خود قبول کرده ایم ، حالا به ما می گوئید : فقط قدرت مافوق می تواند وسوسه مشروب را از ما رها سازد ، عده ای از ما نمی خواهیم به خدا اعتقاد بیاوریم و عده ای دیگر نمی توانند به خدا اعتقاد داشته باشند و عده ای دیگر نیز وجود دارند که با تمام وجود به خدا اعتقاد دارند ولی هیچ نوع ایمانی مبنی بر این که او می تواند این معجزه را انجام دهد ندارند . حالا که از بطری مشروب ما را رهایی داده اید ، تکلیف از این به بعد چه می شود ؟ ص 29
بیائید طرز تفکر این اشخاص را بررسی کنیم . آنکه می گوید اعتقاد نمی آورد کسی است که مرحله فکری او ابتدایی می باشد و فلسفه زندگی پرافتخارش به مخاطره افتاده است پذیرش این موضوع که الکل او را به زانو در آورده است کسر شان می باشد . اما در این مرحله در حالی که از این اقرار رنج می برد ، او با مساله ای روبرو می شود که قبول آن برایش غیر ممکن می باشد :انسان موجودی است تک سلولی که به چنین شکوه و عظمتی رسیده و پرچمدار تکامل است ، بنابراین ( او ) تنها خدایی است که این جهان می شناسد ! حال می بایست برای نجات خود تمام این را کنار بگذارد . ص 29
در چنین مقطعی راهنمای شخصِ الکلی لبخند بر لب می آورد که گویی بدترین مجازات برای تازه واردان و سر آغاز پایانی زندگی گذشته وی می باشد و اکنون شروع حیات جدیدی را در پیش خواهد گرفت . راهنما به وی گوشزد خواهد کرد که : " سخت نگیر . مانعی را را که باید از آن بگذری بلندتر از آنچه که تو فکر کرده ای می باشد و این تجربه شخصی من و دوستم که زمانی معاون ریاست انجمن آمریکائی های منکرین بوجود خدا بود ، نیز می باشد . اما او این مشکل را با موفقیت به انجام رساند . ص 30
فرد جدید در تائید همه گفته ها می گوید شکی نیست که افراد الکلی های گمنام جز حقیقت چیزی نمی گویند و آنها هم زمانی باورهایشان مثل من بود . اما چگونه در چنین شرایطی می شود سخت نگرفت ؟ ص 30
راهنما گفته او را تصدیق می کند و به او می گوید سوال بسیار خوبی است – تصور می کنم بتوانم بتو کمک کنم . لطفا به این مطالب توجه کن : " اول آنکه الکلی های گمنام ادعائی مبنا بر باور کردن به هیچ چیزی از تو ندارد و گامهای دوازده گانه فقط پیشنهاد است . دوم آنکه فعلا برای هشیار شدن و ادامه آن ، تمامی قدم دوم را مجبور نیستی قبول داشته باشی ، من این گام را به تدریج انجام دادم و سوم آن که تنها فکر باز مورد نیاز تو می باشد . درباره مطالبی از قبیل آیا مرغ اول بدنیا آمد یا تخم مرغ ، خودت را به زحمت نیانداز . مجددا یاد آور می شوم که تنها چیزی که تو به آن احتیاج داری فکر باز است . ص 30
راهنما ادامه می دهد : "برای مثال خود من در رشته علوم تحصیل کرده ام و طبیعتا مسائل علمی و آنچه مربوط به علم بود ستایش نموده ام و حتی آن را عبادت می کردم و هنوز هم به جزئیات علوم خیلی علاقمند هستم . ص 30
استادان من همواره پیشرفت در علم را به من یادآوری می کردند که شامل جستجو و تحقیق با فکر باز بود . هنگامی که با الکلی های گمنام مواجه شدم اولین واکنش من مانند تو بود و از آغاز که پایه و اساس علمی نداشت به نظرم مشتی چرندیات بیش نیامد . ص 30 و 31
لکن زمانی که اصول الکلی های گمنام را با دیدی باز پذیرا شدم دریافتم که نتایج حاصل بسیار شگفت آفرین هستند . متوجه شدم که برخورد با این مطالب ابدا از روی اصول علمی نبود و کوتاهی فکری از جانب من بود و نه الکلی های گمنام .زمانی که بحث و گفتگو را به کناری گذاشتم قدم دوم در زندگی من اثرش مشخص گردید و نمی دانم به خاطر چه موضوعی یا در چه تاریخی به قدرت مافوق باور آوردم . اما مسلما اکنون به این باور اعتقاد آورده ام و برای بدست آوردنش قدم ها را به حد امکان با جدیت انجام می دهم . ص 31
مسلما این عقیده شخصی و بر اساس تجربیات می باشد و باید بدانی که اعضای این انجمن گامهای بیشماری در جهات مختلف برای بدست آوردن ایمان برداشته اند .چنانچه به پیشنهادات من علاقه ای نداری مطمئنا خودت با جستجو و توجه ، خواهی توانست آن چه را که برایت قابل قبول است پیدا کنی . بسیاری افراد نظیر تو این مشکل را به روش جایگزین سازی حل کرده اند ، اگر بخواهی حتی می توانی الکلی های گمنام را نیروی برتر خود بدانی . آنان قدرتی بالاتر از تو می باشند که می توانی به آن ها اعتقاد بیاوری ، حتی این مقدار کم از ایمان هم کافی خواهد بود و بسیارند کسانی که از این تنگنا به این ترتیب عبور کرده اند . همگی آنها به تو خواهند گفت که چگونه با کمترین باور بعد از پشت سر گذاشتن این مرحله اعتقادشان راسخ گشته و از شر وسوسه الکل نجات پیدا کرده اند و زندگی آن ها تغییر یافته و به قدرتی مافوق که آن را خدا نام می برند دست یافته اند . ص 31
با ملاحظه اوضاعِ آن دسته که احتیاجاتشان برآورده نشده و در نتیجه ایمان خود را از دست داده اند ، متوجه می شویم که اینان بی تفاوتی و خودکفایی را جایگزین کرده اند و از پیروی دین رویگردان شده اند و خدا در زندگیشان نقشی نداشته . با این همه آیا تجربه الکلی های گمنام می تواند به همگی آن ها بگوید : که انها می توانند ایمانی که کارگر باشد پیدا کنند ؟ ص 31 و 32
در بعضی مواقع تاثیر عملکرد این برنامه برای کسانی که از ابتدا اصولا اعتقادی نداشتند ، در مقایسه با آن عده که ایمان خود را از دست داده اند موثر می باشد ، زیرا آنها تصور می کنند که راه ایمان را امتحان کرده اند و جواب نداده است . از آنجایی که هر دو طریق با شکست روبرو شده است ، آنها نتیجه گرفته اند که جایی برای شان وجود ندارد که بروند . عبور از موانع حاصل از بی تفاوتی ، خودکفایی های تخیلی ، تعصب و ستیزه جویی سخت تر از مشکلات حاصله از انکار خداوند و عدم اعتقاد می باشد . دین ، وجود خداوند را می خواهد با اثبات برساند و منکرین می گویند چنین چیزی امکان ندارد و بی اعتقادان عدم وجود خدا را می خواهند ثابت کنند و در نتیجه فردی که شدیدا دچار سرگردانی می شود تصور می کنند که اصلا به هیچ اعتقادی پایبند نبوده و حتی کمترین اطمینانی به کسی که معتقد ، مُنکر و یا بی خدا می باشد نخواهد داشت . او کماکان گمراه باقی خواهد ماند . ص 32
در الکلی های گمنام به او متذکر می شوند که ما نیز از اعتقادات دوران خردسالی به دور افتاده ایم و اطمینانِ زیادِ از حد در سالهای جوانی هم غیر قابل توصیف بود . خوشحال بودیم که تعلیمات دینی ایی در یک خانواده خوب داشته و به خاطر آن ارزش هایی به دست آوردیم . اطمینان حاصل کردیم که باید صادق ، با تحمل و منصف باشیم و کوشا بودن و همت بلند را در زندگی سر مشق قرار دهیم و تصور کردیم با داشتن چنین خصایصی می توانیم در تحصیل مادیات موفق شویم . ص 32
همچنان که موفقیت های مادی که بر اساس این نگرش های معمولی به ما روی آورد احساس پیروزی در بازیِ زندگی به ما دست داد . این موضوع برای مان خوشحال کننده بود و ما را خوشحال می ساخت . سوالِ مطرح این بود که چرا با مسائل دینی و جزئیاتِ آن ، خود را مشغول کنیم ؟ چرا باید وضع روحی خود را چه در حال و یا در آینده مورد بررسی قرار دهیم ؟ زیرا با اراده خود می توانیم بر مشکلات فائق شویم . عاقبت ، الکل کار خود را به انجام رساند و متوجه شدیم با یک ضربه دیگر کارمان ساخته خواهد شد . ما می بایست ایمان از دست رفته مان را مجددا به دست بیاوریم . شما هم می توانید با ملحق شدن به الکلی های گمنام به همان نحو که ما ایمان خود را بازیافتیم ، ایمان گمشده خود را پیدا کنید . ص 32 و 33
حال به مساله دیگری بر خورد می کنیم : آنان مردان و زنانی هستند که از نظر فهم و دانش خود کفا می باشند . پاسخ الکلی های گمنام به این عده چنین است : ما هم مانند شما بیش از اندازه لازم زرنگ بودیم و چنانچه زرنگی و زبلی را به ما نسبت می دادند لذت می بردیم . یاد گرفته ها را هم چون بادکنکی پر از باد برای بالاتر و برتر بودن خودمان به کار می گرفتیم و هر چند که این کار را مخفیانه انجام می دادیم تا دیگران متوجه نشوند . احساس می کردیم در خفا می توانیم ، تنها با نیروی فهم از دیگران برتر باشیم . پیشرفت های علمی به ما نشان داد که هر چیزی قابل انجام است و چون خیال می کردیم از دیگران زرنگ تر هستیم ، از این لحاظ نتایج حاصله از بهتر بودن ، باید عاید ما باشد . خدای عقل و هوش جایگزین خدای پدرانمان شد . لیکن این بار هم John Barly Corn نظر دیگری داشت .ما که در راه خود موفق بودیم ، به پاک باختن تن در دادیم و چون روش خود را عوض نمی کردیم می بایست با مرگ نیز مواجه می شدیم و چنین موارد مشابه ای را در الکلی های گمنام دیدیم . در این برنامه به ما یاری دادند تا غرور را به کناری بگزاریم و پی بردیم که فروتنی و عقل می توانند با هم سازگار باشند ، مشروط بر آن که فروتنی را مقدم قرار دهیم . زمانی که بدین نحو عمل نمودیم ایمان به ما هدیه شد ، ایمانی که کار می کند و این ایمان برای شما هم می تواند باشد . ص 33
دسته ای از ما در الکلی های گمنام تنفر و بیزاری خود را از دین و اعمالش اعلام نمودیم و پوچی انجیل را خاطر نشان ساختیم و ادعا کردیم که آیه ها و فصول آن را می توانیم ذکر کنیم . تولید مثل را از برکات آسمانی نمی دانستیم . از لحاظ اخلاقی بعضی به خوبی از آن یاد می کردند و عده ای دیگر از بدی آن سخن می گفتند . سر انجام دینداران باعث شدند که واقعا سرخورده شویم . نگاه حسرت آمیز ما به روی کسانی بود که خود حق بینی ، دورویی و تعصب داشتند و آنان (( معتقدین )) بسیاری را حتی در روزهای یکشنبه به سوی خود جلب می ساختند . می خواستیم فریاد بر آوری که میلیون ها نفر از همین اشخاصِ دیندار هنوز به اسم خدا یکدیگر را به قتل می رسانند و البته تماماین افکار منفی خود را جانشین تفکرات مثبت کرده بودیم . هنگام آشنایی با الکلی های گمنام دریافتیم چنین صفاتی فقط تقویت غرور بوده است و برتری ما موقعی بود که گناهان مردم با تقوا را جلوه بیشتری می دادیم و بعلاوه از بررسی کمبودهای خودمان رویگردان می شدیم . خودپسندی را که ایراد بزرگ ما بود ، در دیگران به شدت محکوم می کردیم . این نوع احترام پذیری دروغین ، ایمان را باطل و بی اثر می کرد . سر انجام که سرو کارمان به الکلی های گمنام افتاد به درک و فهم بهتری دست یافتیم . ص 34
به نظر روانشناسان ، مخالفت یکی از ویژگی های بارز و مشخص بسیاری از الکلی ها می باشد . از این رو جای تعجب نیست که بسیاری از ما به مخالفت با خدا بر خواستیم . در بعضی موارد که خداوند اعتنایی به خواسته های ما نکرد ، رفتار ما مثل کودکی حریص شد که فهرستی برای بابانوئل تهیه می کند ، که انجامش نا ممکن است . چنانچه به هنگام بروز واقعه ناگواری انتظار ما برآورده نمی شد ، تصور می کردیم که خدا ما را طرد کرده است . مثلا دعا می کردیم تا با شخصی که می خواستیم بتوانیم ازدواج کنیم ، اما این طور نمی شد و یا به جای فرزندان سالم ، خدا بچه های علیل نصیب ما می کرد و یا به عللی تولید مثل میسر نمی شد . در کار و کسب از خداوند طلب پیشرفت کردیم و هیچ حاصل نشد ، کسانی که از نظر عاطفی برای مان تکیه گاه بودند و به آنان عشق می ورزیدیم ، به خاطر خشم الهی از دست دادیم و به همین دلیل الکلی شدیم . سپس از او خواستیم ما را از چنگال الکل رهایی بخشد اما با نامهربانی و با دریافت پاسخ منفی به این خواسته ، ایمان خود را مورد لعن و نفرین قرار دادیم . ص 34 و 35
((وقتی با الکلی های گمنام آشنا شدیم ، دروغ بودن مخالفت هایمان رو شد . هیچ وقت خواست خدا را برای خودمان جستجو نکردیم و به جای آن ما برای خدا تعیین می کردیم که خواستش چه باشد . ما در یافتیم که هیچ کس نمی تواند هم به خدا ایمان داشته باشد و هم مخالفت کند . باور یعنی اعتماد ، نه مخالفت . رهایی و نجات زنان و مردان در این انجمن از الکلِ فلاکت بار ، ثمرات حیاتی در بر داشت . اینان بر مشکلات فائق آمدن و به تدریج مسائل لاینحل را پذیرا شدند و به خاطر آن مجددا به مشروب پناه نبردند و این اعتقادی بود که در هر شرایطی موثر می باشد و به همین خاطر به زودی واقف شدیم هر بهایی که توام با فروتنی باشد را باید بپردازیم .)) ص 35
نظری می اندازیم به کسی که هنوز به اعتقاد خود پایبند است و به مصرف الکل ادامه می دهد . او در رعایت دیم بسیار دقیق ، شخصی با تقوا و با خداست ، لیکن شک میکند که خداوند او را باور داشته باشد . قول قرار های خود را زیر پا می گزارد و هر بار نه تنها مجددا مشروب خواری را شروع میکند ، بلکه رفتارش بدتر از دفعات قبل می گردد . با شجاعت به جنگ الکل می رود و از خداوند التماس میکند ، اما کمکی نمیرسد . علت چیست ؟ ص 35
برای اطرافیان او یعنی دکتر ها ، کشیش ها ، دوستان و فامیل که تلاش بی ثمر او را مشاهده می کنند معمایی می شود و دل شکسته می شوند . ما در این انجمن همچون او بوده ایم و پاسخ معما را یافته ایم و پاسخ ، مربوط به کیفیت ایمان می شد نه کمیت آن . این نقطه کورِ ما بود . تصور می کردیم که فروتن هستیم در حالی که چنین نبود ، تصور می کردیم که در امور دینی ، جدیت به خرج می دهیم اما با یک نگاه منصفانه دریافتیم که این طور نیست و از طرفی هم غوطه ور شدن در احساسات حاصل از دینداری برداشت می کردیم . ص 35 و 36
در هر دو حالت در ازای هیچ چیز ، تقاضای چیزی می کردیم . واقعیت این بود که ما خانه تکانی نکرده بودیم تا رحمت الهی بر ما نازل شود و این وسوسه را نابود کند . هیچ ترازنامه ای به معنی واقعی تهیه نکرده بودیم ، به آنها که لطمه زده بودیم جبران خسارت نکردیم و یا بدون چشم داشت ، بدیگران کمک نکرده بودیم . ما حتی درست دعا نکرده بودیم . ما همیشه می گفتیم : آرزوهای مرا برآورده کن ، به جای آنکه بخواهیم اراده او را به انجام برسد . از عشق الهی و انسان چیزی درک نمی کردیم و بدین گونه خود را فریب دادیم و هیچ گاه شامل الطاف خداوند نشدیم تا سلامت عقل به ما بازگرداند . ص 36
معدودی از الکلی ها به غیر منطقی بودن خود آگاهی دارند و یا قادرند با این موضوع روبرو شوند . عده ای هم خود را به عنوان مشروبخوار مساله دار معرفی می کنند و نمی توانند بپذیرند که از نظر عقلی بیمار هستند ، اینان کورکورانه تشویق شده اند که تفاوتی میان هر از گاهی مشروبخواری و بیماری الکلیسم وجود ندارد . ثبات عقل ، به معنای سلامت ِ عقل می باشد . هیچ الکلی قادر نیست که به هنگام هشیاری ، رفتار زننده خود را که منجر به پرت شدن بر اثر اصابت با مبلمان منزل و یا تنزل اخلاقی بود را تحلیل کند ، نمی تواند ادعای سلامت عقل را داشته باشد . ص 36
بنابر این دومین گام نقطه عطفی برای ما می باشد و می توانیم دارای هر عقیده ( منکر ، بی اعتقاد و یا مومن سابق ) که هستیم در این قدم هم گام باشیم . فروتنی واقعی و فکر باز ما را به سوی ایمان هدایت می کند و جلسات الکلی های گمنام ضامن آن می باشد که خداوند سلامت عقل را به ما بازگرداند ، مشروط به آن که خود را با خدایی که درک می کنیم انطباق دهیم . ص 36